بغض

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

اقا جانم ...

13 آبان 1395 توسط عاطفه پیوند

اقا جان تمام این سالها که درس خواندیم…

دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی که شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است…


دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت باهم ترکیب شود شرایط ظهور تو مهیا می شود….


دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست صدای بی قراری دل برای مهدیست….


دبیر فیزیک نگفت که جاذبه ی زمین اشک های غریبانه ی توست نگفت که جاذبه ی زمین به همان سمتی است که تو هستی…


دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی از غیرت فرهاد گفت اما از عشق شیعه به مهدی از غیرتش به زهرا سلام الله علیها  نگفت….


دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است نگفت غربت اهل بیت علی علیه السلام از کی شروع شد و تاکی ادامه دارد…


دبیر دینی فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است اما نگفت که انتظار فرج یعنی گناه نکنیم و این بهترین اعمال است…

دبیر عربی به ما یاد داد که مهدی اسم خاصی استنوی که تنون پذیر است اما نگفت که مهدی خاص ترین اسم خاص است که تمام غربت و تنهایی را پذیرا شده است….


                                                             فدای غربتت اقای من

                                           اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عج الفرجهم

 نظر دهید »

یادمان باشد ...

13 آبان 1395 توسط عاطفه پیوند

انگشت های دستانمان

یکی کوچک…

یکی بزرگ…

یکی بلند…

یکی کوتاه…

یکی قوی…

یکی ضعیف…

اما هیچکدام دیگری را مسخره نمی کنند

و هیچکدام دیگری را له نمی کنند حتی برای دیگری تعظیم نمی کنند….

انها کنار هم یک دست می شوند و کار می کنند…

گاه ما انسان ها اگر از کسی بالاتر بودیم لهش می کنیم…

و اگر از او پایین تر بودیم او را می پرستیم…

یادمان باشد

نه انسانی بنده ماست…

نه انسانی خدای ما…

خداوند انگشت ها را اینگونه افرید

باهم باشیم و کنار

انگاه لذت یک دست بودن را می فهمیم …

 نظر دهید »

مقایسه دو قشر از جوانان

10 آبان 1395 توسط عاطفه پیوند

                                                      ******مقایسه دو قشر از جوانان******

√جوانی سر نماز برای گناهش درحضور خدا گریه می کند

√جوانی بخاطر اینکه دوست نامحرمش جوابش کرده گریه می کند

√جوانی تا صبح قران می خواند و به تفکر می پردازد

√جوانی نامه نامحرمی را تا صبح نگاه می کند و تفکر می کند

√دختری چادرش را محکم می گیرد تا باد شرمگینش نکند

√دختری جلوی باد می رود تا دیگران به او بنگرند 

√جوانی کسی بهش فحش میده ولی در جوابش می گوید من روزه ام

√جوانی مادرش را بخاطر دیر اوردن غذا فحش می دهد

√جوانی در دفاع از دین بر زمین  خونش می ریزد

√جوانی سر قاچاق تیر می خورد و خون الود می میرد

√جوانی ریش می گذارد تا سنتی را زنده کند 

√جوانی ابرو برمیدارد تا فتنه ای را زنده کند

√جوانی دست مادرش را می بوسد

√جوانی دست روی مادرش بلند می کند

√جوانی پدر پیرش را کول می کند و به کربلا می برد

√جوانی پدرش را کول می کند به خانه سالمندان می برد

 

 

                                                        انتخاب دسته خودته ای جوان….!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

داستان زیبا...

02 آبان 1395 توسط عاطفه پیوند

زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست….

چادر زن لای درگیر کرد داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید….

یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند …

گفت اخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه …خود ازاری دارن بعضیا !!!!!

زن محجبه روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست 

خیلی اروم طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه…

گفت من چادر سر میکنم ….

تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد و نگاهش را کنترل نکرد ...زندگی تو بهم نریزد

همسرت نسبت به تو دلسرد نشود….

محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود….

من به خودم سخت میگیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم

زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن جمع و جور کردنش کلافه می شوم…

به خاطر حفظ خانه و خانواده تو ….

من هم مثل تو زن هستم تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم ….

من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم

زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم

اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم تا به اندازه سهم خودم حافظ گرمای زندگی تو باشم …

همه اینها رو وظیفه خودم میدونم

چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه….

چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد…

هر کسی درکنار تکالیفش حقوقی هم دارد

حق من این نیست که زنان جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباس های بدن نما و صدجور زیبایی جراحی چشم های همسر مرا به دنبال خودشان بکشانند

حالا بیا منصف باشیم

من باید از شکل پوشش و ارایش شما شاکی باشم؟؟؟؟ یا شما از من؟؟؟؟

زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت هیچ وقت به قضیه اینطور نگاه نکرده بودم

راست میگویی

و ارام موهای روی پیشانیش را جمع کرد و زیر روسری پنهان کرد….

                                                 



                                                 *تصمیم با شما گل های زیبا*

 نظر دهید »

نکته....

02 آبان 1395 توسط عاطفه پیوند

برای مردم زندگی نکن …

تباه می شوی

غمگین ترین ادم ها کسانی هستند که برداشت دیگران برایشان زیاد مهم است ….

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

بغض

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تلنگر
  • یادمان باشد ...
  • فدای غربتت اقای خوبم

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس